با کوچینگ بیشتر آشنا شوید
کوچینگ فرایندی تعریف شده است که در آن یک فرد از ارتقای عملکرد یادگیری فرد دیگری با کمک سؤالات تعاملی و ارائه کمکهای لازم پشتیبانی می کند تا توانایی های بالقوه افراد را از طریق شناسایی موانع و عواملی که باعث سکون یا پیشرفت آنها می شود رشد و گسترش دهد. کوچینگ در پی رفع مشکلات روان شناختی نیست، بلکه مربیگری بر این فرض مبتنی است که فرد نیاز به مداخله روانی – اجتماعی ندارد و عمدتا دستور کار از طریق افراد، اما با توافق سازمان تنظیم می شود .
مربیگری یک فرایند بهبود گفت و گوی غیردستوری و رسیدن به سطح بالاتری از عملکرد است که از طریق ارائه بازخورد، سؤال کردن، ارائه دستورالعمل های مثبت برای اجرای مسئولیت و کیفیت بخشی به گفتمان آموزشی و شغلی افراد مطرح شده است .
گفتمان آموزشی رایج تحت سلطه پوزیتیویسم و رفتارگرایی، فلسفه اولیه و منعکس کننده الگوی خاصی از تحقق انسان است که تأثیر بسیاری در سیاست گذاری مدرن آموزشی ندارد.
الگوهای آموزشی قرن بیستم بر اساس دیدگاهی بنا شده اند که به عینیت دانش امتیاز می بخشند. تغییر الگوواره بیانگر حرکتی به سمت تحول و تغییر از پایین به بالا است که به یک رویکرد مشارکتی برای نوآوری آموزشی منجر می ش ود. این نوآوری در مربیگری بر اساس آموزش و پرورش و یادگیری کارکنان با دانش عمومی و فعال قرار می گیرد .
نقطه آغازین تحول در نظام آموزش و پرورش دانشجو معلمان اند و نیروی مهمی در برنامه ریزی و اجرای اهداف سازمان آموزش و پرورش به شمار می روند؛ بنابراین بررسی و شناخت عواملی که آنان را به کار و فعالیت بیشتر ترغیب کند ضروری به نظر می رسد. همچنین اهداف آموزشی قرن بیست ویکم به الگوهایی نیاز دارد که تحول از پایین به بالا را برای ساخت دانش و معنی سازی ایجاد میکند.
دانشجوی دانشگاه فرهنگیان در کسوت معلمی نیازمند یادگیری سه نقش مدیریت، معلمی و مربیگری است. ضرورت یادگیری نقش مربی در دانشجو معلمان برای دستیابی آنها به مهارت های رشد شخصی و حرفه ای، افزایش دانش شغلی، بهبود مهارت در اجرای مسئولیت شغلی است.
مربیگری در گروه آموزشهای ضمن کار قرار دارد. آنها از طریق افراد ارشد سازمان برای تعیین اهداف یادگیری شان هدایت میشوند و برای شناسایی روشهای جدید رفتاری در راستای تحقق اهدافشان نیز تشویق میشوند. مربیگری برای هر کسی که میخواهد تواناییهای خود را برای تأثیرگذاری در گفت و گوها افزایش دهد مفید است .
به گفته گالوی(۲۰۱۱) مربیگری در آموزش هنر ایجاد محیط است. توانایی مربیگری دانشجومعلمان در محیط آموزشی یک صلاحیت مهم برای معلم شدن آنهاست. مربیگری یکی از مهم ترین تحولات در آموزش و اقدامات روان شناختی در ۳۰ سال گذشته بوده است .
استفاده از مربیگری از اواخر دهه ۱۹۹۰ در سازمانها رایج شد، هر چند مربیگری از حوزه مدیریت وارد نظریه های روان شناسی شده است و اغلب جایگزینی برای آموزش های سنتی به کار می رود. مربیگری در حوزه های روان شناختی نشان دهنده محیط سازی و آموزش انگیزشی و هدف آن کمک به کارکنان در بهبود کارایی، یادگیری و غلبه بر مشکلات پیش روی آنها در محل کار است. در واقع مربیگری روشی برای مقابله با مشکلات پیش رو و پاسخ دادن به تقاضاهای موجود است؛ چراکه در مربیگری نیازی به جداشدن فرد از محیط کارش نیست، بلکه اساسا فرد در حین انجام کار خود آموزش می بیند .
مربیگری بر توانایی فردی برای حل مشکلات خود تأکید دارد.
این نشان میدهد که مربیگری با مشاوره، تدریس، منتورینگ و دیگر نقش های ارتباطی-کمکی متفاوت است.
مربیگری در رویکردهای روان شناسی انسان گرا برای یادگیری قدرت شخصی، ارتقا آگاهی و شناخت و در طیف وسیعی از زمینه های آموزشی برای اهداف مختلف استفاده میشودکه شامل موارد زیر است:
- آموزش اولیه معلم که از مربیگری به عنوان بخش مهمی از فرایند آموزش استفاده می کند؛
- ادامه پیشرفت حرفه ای معلمان برای برنامه های رهبری که از مربیگری برای پیشرفت خاص افراد درسطح ارشد استفاده می کند.
در ارتقا یادگیری دانشجومعلمان با توجه به اینکه فراگیر فرد بزرگسال است و اهمیت تجارب و داشته های آنها باید لحاظ شود و چون محیط و محتوای آموزشی از فضای سنتی به فضای یادگیری مجازی تغییر کرده است، بایستی در آموزش در این فضای مدرن از شیوه هایی استفاده کنیم که اصول آن تا حدودی با اصول یادگیری دانشجومعلمان همخوانی داشته باشد.
مربیگری ابزاری قدرتمند برای تغییر و یادگیری شخصی در افراد عادی و بزرگسال است؛ زیرا معرفت شناسی گسترده و ذهنیت انتقادی در هسته اصلی رویکردهای مربیگری وجود دارد و همچنین تسهیل یادگیری را با استفاده از گوش دادن، پرسشگری فعال، طرح مشکل و پشتیبانی به وجود می آورد .
مربیگری در آموزش برای گسترش تواناییها، مهارتها و استعدادها در زمینه های مشخص مانند روان شناسی ضروری است.
علاوه بر این، علاقه روزافزون به سهم بالقوة مربیگری در آموزش و پرورش با تمرکز بر مطالعه مداخلات مختلف و تأثیر آن در بزرگسالان است.
تجزیه و تحلیل پژوهش های نشان داد که فعالیت های یادگیری راهبردی دانش آموزان به طور چشمگیری با مربیگری معلمان مرتبط است.
همچنین در پژوهش تأثیر مربیگری در ظرفیتها یا توانایی های یادگیری دانشجویان در تحقیقات مربیگری استفاده شد.
مربیگری کاربرد نظام مند علوم رفتاری برای افزایش تجربه زندگی، عملکرد کاری و رفاه برای افراد، گروه ها و سازمانهایی تعریف شده است که از نظر بالینی دارای اهمیت بهداشت روانی یا غیرطبیعی نیستند.
الگوهای مربیگری مبتنی بر نظریه های یادگیری و رویکردهای روان شناختی تقویت رفاه، عملکرد در زندگی شخصی و حوزه های کاری را پایه ریزی و صراحتا استفاده از نظریه مناسب را تأکید می کنند .
مربیگری و روان شناسی به شدت با یکدیگر عجین شده اند شاهد ارتباط مربیگری و روان شناسی در نظر لاو و همکاران را میتوان در پژوهش ماتسوا (۲۰۱۸) با نام چگونه مربیگری می تواند در یادگیری فردی تأثیر بگذارد؟ با نقش واسطه انعطاف پذیری گروهی و فردی ارزیابی کرد که مربیگری مستقیماً در یادگیری فردی و گروهی تأثیر می گذارد و بازتاب گروهی و بازتاب فردی باهم واسطه ای برای رابطه بین مربیگری و یادگیری فردی عمل می کنند.
همچنین نتایج پژوهش امیل و جان (۲۰۱۱) با نام ارزیابی آموزش مدیریت و مربیگری حاکی از آن است که مربیگری یک فرایند آموزشی مفید برای یادگیری و پیشرفت رفتارها است. بر اساس نظریه روان شناسی انتخاب ویلیام گلازر، انسان از لحظه تولد تا مرگ در حال رفتارکردن و یادگیری است و این رفتارها و یادگیریها همگی معطوف به هدف هستند که هدف اکثر این رفتارها ارضای نیازهای اساسی انسانها است.
وقتی نیازهایمان به روش مربیگری ارضا میشوند، افراد می توانند احساس لذت معناداری داشته باشند؛
بنابراین از طبیعی ترین و ساده ترین رویکردهای مربیگری هدف گذاری برای ارضای نیازهای روانشناختی نظریه انتخاب است .
برنامه مربیگری نظریه انتخاب به این منظور طراحی شده است تا مربیهایی را پرورش دهد که بتوانند به رشد و پیشرفت افراد و سازمانها کمک کنند .
ایـن رویکرد یک رویکرد مراجعه کننده محور اسـت که تحت تأثیر روانشناسی انتخاب بر اهمیت گوش دادن، پرسش و توجه به نیازها، اهداف و عقاید ذهنی مراجعه کننده تأکید دارد .
رویکرد نظریه انتخاب بر این فرض استوار است که انسانها برای به دست آوردن هدایت زندگی خود و برآوردن نیازهایشان تلاش می کنند. نظریه انتخاب بر اساس نظریه واقعیت درمانی شکل گرفته است که رفتارهای انسان هدفمندانه و نیروهای درونی بیشتر از نیروهای بیرونی منشأ اثرند.
ما ازطریق نیروهای غریزی برانگیخته می شـویم و رفتارهایمان برای برآوردن نیازهای اساسیمان شامل نیاز به ادامه زندگی، نیاز به عشـق، نیاز به یادگیری، نیاز به انتخاب و نیاز به تفریح است. بر اساس نظریه انتخاب گلازر، ما بر آنچه انجام میدهیم نظارت داریم، این مفهوم در رفتار کلی به خوبی بیان میشود. رفتار کلی از چهار مؤلفه شامل عمل، تفکر، احساس و جسم تشکیل شده است.
نظریه انتخاب معادل روان شناسی نظارت درونی است که در شناخت چرایی و نحوه انتخابهایمان در طول زندگی کمک می کند. نقش و عملکرد اصلی رهبر در نظریه انتخاب کمک به افراد در دست گرفتن نظارت مؤثر در زندگی خویش، پذیرش مسئولیت انتخاب و رفتارها و گرفتن تصمیمات بهتر و مؤثرتر است.
گلازر بر اساس نظریه انتخاب معتقد است نظارت بیرونی در محیط کار امروزی هرچند کمتر شده، اما هنوز متداول است. اگرچه نظارت بیرونی رئیس مآبانه در بسیاری از محیطهای آموزشی دانشگاهی لطمههای ناگفته ای را بر آموزش و پرورش وارد می کند، هرگز دانشجومعلمان دانشگاه فرهنگیان قدرت انتخاب دانشجویان دیگر دانشگاهها را ندارند. چه بسا در محیط دانشگاه فرهنگیان ممکن است از دانشجویان بخواهند کارهایی که دوست ندارند، انجام دهند.
استادان اذعان دارند هر کاری که در این محیط انجام میشود، در دنیای واقعی بعد از تحصیل ارزشمند است و درعین حال به دانشجو پول پرداخت می شود؛ اما ممکن است به خاطر انجام ندادن کاری که ازنظر دانشجومعلم انجام دادنش درست نیست؛ مثل مدرسه مردودشان کنند و چیزی که کار را از درس خواندن صرف در دانشگاههایی که بورسیه نیستند مشکل تر می کند این است که تقریبا در دانشگاه فرهنگیان همکاری و هدایت راهبرانه نیاز است و این هدایت راهبرانه به همکاری افراد بستگی دارد.
اگرچه هدایت راهبرانه بر اساس نظریه انتخاب برای اداره افراد در همه جا مؤثر و مفید است، یادگیری آن در دانشگاه بسیار آسان تر از مدرسه است زیرا در دانشگاه چیزی معادل تحميل درس بسیار کمتر دیده میشود.
فرایند کوچینگ، یک عملیات هدفمند است که به فرد مراجعهکننده کمک میکند تا با کمک کوچ یا مربی خود، استعدادها و تواناییهای خود را بشناسد و با ایجاد انگیزه از جانب کوچ در راه رسیدن به اهداف خود گام مهمی بردارد.
فرایند کوچینگ، با ایجاد انگیزه بالا در افراد باعث میشود تا با یک روحیه مثبت در فرصت به وجود آمده همراه با بهترین راه حل بتواند انتخاب مناسبی برای رسیدن به هدف خود داشته باشد و شاهد موفقیت و پیشرفت کسب و کار، حرفه و یا شغل خود باشد.
در واقع کوچینگ مانند یک سفر پر پیچ و خم است که فرد با راهنماییهای کوچ میتواند به مقصد برسد. اهدافی که فرد مراجع باید برای خود مشخص کند دارای ویژگیهایی از جمله:
- صریح و مشخص (Specific)
- قابل سنجش (Measurable)
- دست یافتنی (Achievable)
- واقعگرایانه (Realistic)
- دارای چهارچوب زمانی مشخص (Timely)
سپس به او کمک میکند تا با واقعیتها مواجه شود و موقعیت کنونی خود را به شکلی صریح و واقعگرایانه توصیف کند. در مرحله بعد مراجع به بررسی گزینههایی میپردازد که او را در راه رسیدن به هدف کمک میکند و در نهایت لیستی از اقداماتی تهیه میکند که میتواند با کمک آنها به هدفش برسد.
کوچ فقط مراجع را از واقعیت مشکل آگاه میکند و با پرسشگری قدرتمند مسئله را برای مراجع به گونهای قابل فهم و ساده می کند تا در نهایت خود او با اعتماد به نفس و آگاهی تصمیم به حل مشکلش بگیرد.
معنی کوچینگ در روانشناسی و بطور کلی واژه کوچینگ (coaching) برای افراد مختلف معانی متفاوتی دارد، اما در کل میتوان گفت کوچ یا مربی به فرد کمک میکند تا با راهنماییهای او مشکلاتش را خودش حل کند و عملکردش را بهبود بخشد. این درحالی است که در روشهای دیگر (آموزش، مشاوره و منتورینگ)، به دنبال این هستیم که به سؤالات فرد پاسخ دهیم و او را راهنمایی کنیم.
فرقی نمیکند که فرایند کوچینگ در عرصه ورزشی، زندگی یا کسب و کار مورد استفاده قرار گیرد، یک کوچ خوب معتقد است افراد پاسخ مشکلاتشان را میدانند، فقط باید به آنها کمک کرد تا این پاسخها را کشف کنند.