کوچینگ تاریخی به درازای سقراط دارد. روش سقراط براساس این فرض است که، بیشترین یادگیری در مواقعی استکه افراد مالکیت موضوعی را دارند و یکسری از مسئولیتهای شخصی را در جهت بهدست آوردن نتایج بهعهده میگیرند.
در نتیجه، فرآیند گفتگو موفق بین افراد در جهت ترویج تفکر انتقادی برای بهدست آوردن ایدهها و فرضهای اساسی را ترجیح میدهد.
در عصر نوین، کوچینگ نقش مهم و منتقدانهای را در ورزشهایی مانند تنیس، دوچرخه سواری و فوتبال بازی میکند. اما – تیم گالوی و سرجان ویتمور – کسانی بودند که کوچینگ را از عرصه ورزش به دنیای کسب و کار آوردند.
در اوایل دهه هفتاد میلادی، تیم گالوی، که مربیگری تنیس روی میز را برعهده داشت، متوجه شد آنچه در ذهن دانش آموختگان اتفاق میافتد، مانع از یادگیری آنها میشود. او شروع به آزمایش کردن برروی روشهایی کرد که به یادگیری بازیکنان کمک میکرد از راه توسعه آگاهی آنها. او نتایج حاصل از این تجربه را “بازی درونی” نامید و مشاهدات خود از این تجربه را با عنوان “بازی درونی در تنیس” در سال ۱۹۷۴ منتشر کرد.
یک دهه بعد، سرجان ویتمور، راننده ماشینهای مسابقهای که علاقه زیادی به روانشناختی داشت، تحت آموزش گالوی قرار گرفت و متوجه شد که این اصول میتواند در کسب و کار هم مورد استفاده قرار گیرد. او تحقیقاتش را ادامه داد، و در سال ۱۹۹۲ کتابی با عنوان “کوچینگ برای عملکرد” را منتشر کرد. اصول کتاب او هنوز هم بهشکل گسترده در حوزه کسب و کار استفاده میشود.
در تصویر زیر مسیر کوچینگ را می توانید مشاهده کنید.